( 420)مرغ بالا و زیر، آن سایهاش |
|
می دود برخاک پّران، مرغ وش |
( 421)ابلهی صیادِ آن سایه شود |
|
میدود چندان، که بیمایه شود |
( 422)بیخبر کآن عکسِ آن مرغ هواست |
|
بیخبر که اصل آن سایه کجاست |
( 423)تیر اندازد به سوی سایه او |
|
ترکشش خالی شود از جست و جو |
( 424)ترکش عمرش تهی شد، عمر رفت |
|
از دویدن در شکار سایه تفت |
مرغ : کنایه از وجودی است که دائم و حقیقی است و آنچه در این جهان و در نظر دنیادوستان وجود دارد، مثل سایهْ پرندهای است که خود در بالا پرواز میکند. ابلهان دنیا، دوست، دنبال این سایه میافتند و میخواهند آن را شکار کنند، اما روزهای عمر را مانند تیرهای ترکش به سوی این سایهْ مرغ میاندازد و چیزی شکار نمیکنند.
مرغ وش: یعنی سایه یی که مانند مرغ بال وپر می زند.
بی مایه شود: یعنی خسته وناتوان، کوفته شدن.
عکس: دراینجا یعنی سای? مرغ.
ترکشش خالی شود: یعنی عمرش بیهوده صرف می شود.
تفت: گرم و سوزان، با شتاب و سرعت.
( 420) مرغى در هوا بال و پر گشوده مىپرد سایهاش بر روى خاک بال و پر مىزند و مىدود.( 421) صیادى ابله بخیال صید سایه عقب آن مىدود تا خسته و کوفته مىشود.( 422) بىخبر از اینکه او عکس و سایه مرغیست که در هوا پرواز مىکند و هیچ نمىداند که اصل این سایه و عکس در کجا است.( 423) بخیال شکار سایه تیر اندازى مىکند تا ترکشش از تیر خالى مىشود.( 424) آرى کسى که عقب سایه مىدود ترکش عمرش خالى شده عمرش تمام گشته و بر اثر دویدن در شکار سایه فرسوده و وامانده خواهد شد.
غرض مولانادراین ابیات و از این تمثیل آنست که آدمى بدرون خود متوجه شود و سرچشمهى لذت را در دل خویش بجوید و آن نیاز و خواهش را که منبع جوشان خوشیهاست بامور حقیقى منعطف گرداند تا بلذت و خوشى پایدار و جاوید برسد و عمر عزیز را در طلب چیزى که بصورت خوش و بمعنى ناخوش است صرف نکند. و مىتوان گفت که مرغ، وجود حق تعالى و سایه، موجودات خیالى و حسى است که حقیقتى ندارد و پایدار نمىماند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |